کوچه ی نسیم
به نام خدا
در هفته ای که گذشت برای اولین بار مهمان شهر زیبا و با طراوت هرات در شهرستان خاتم بودم. بهانه ی این دیدار برگزاری اولین جشنواره ادبی کار و تلاش در این شهر بود که به لطف خدا بنده هم جزء برگزیدگان و مدعوین بوده و شعرخوانی هم داشتم... ابیاتی که تقدیم می شود همان غزل مثنوی است که در فروردین امسال سروده شده است:
سفره ات باز
راه، حیرانِ مسیری که بزرگت کرده است نفسِ قدسی پیری که بزرگت کرده است
چشم ناپاک حسودانِ هراسان دور از چشمِ پاکیزه و سیری که بزرگت کرده است
دل تنگت چه وسیع است غرورش! این است اقیانوس کبیری که بزرگت کرده است
شیر را حیله ی روباه پریشان نکند رحمت عشق به شیری که بزرگت کرده است
یا علی گفتی و کفار جهان بی خبرند از عنایات امیری که بزرگت کرده است
سفره ات شکر پر از عطر کریمانه ی اوست سفره ی نان و پنیری که بزرگت کرده است
سفره ات باز! که راهت همه بستند وطن عهدها را چه غریبانه شکستند وطن
قلب تاریخ در این سینه طپیدن دارد قصه ی عزت ما باز شنیدن دارد
خاکِ ما را که توانسته که تقسیم کند؟ آسمان را که توانسته که تحریم کند؟
عطر عشق است در آب و گل ما عاشق باش! داغ داغ است تنور دل ما عاشق باش!
نقش روباه دگر بر تن ما قالب نیست دره ی سابق ما شعب ابوطالب نیست
برکت، ضامن گندم شده در این قریه عاشقی ضامن مردم شده در این قریه
شکر کن تا نفس پنجره ها را داری نانت آجر نشود تا که خدا را داری
یا علی گفتی و بتها به شکست آمده اند نوبران دل تاریخ به دست آمده اند
وای اگر خاطر دریات پریشان بشود روزی از کوچه ی آرام تو طوفان بشود
بین این سختی و دوری چه غروری داری گِله داری ولی این قدر صبوری داری
تو نگهدار خدا زمزمه ی صحبت ما سیب ما گندم ما غیرت ما همت ما
رحمت عشق به شیری که بزرگت کرده است سفره ی نان و پنیری که بزرگت کرده است
|محمدصادق خدایی|
Design By : Pars Skin |